معنی از حبوبات

لغت نامه دهخدا

حبوبات

حبوبات. [ح ُ] (ع اِ) ج ِ حبوب.

حل جدول

حبوبات

بنشن


از حبوبات

لپه

ماش

عدس، لپه، ماش

ماش، لوبیا، عدس

عدس


از حبوبات آشی

لوبیا، نخود، عدس

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

حبوبات

Getreide (n), Getreidepflanze (f)

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حبوبات

دانگیها

فرهنگ فارسی هوشیار

حبوبات

(اسم) حبوب

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

از حبوبات

427

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری